الف) واقف، منفعت مال موقوفه را در نظر داشته باشد. مثلًا بگوید: میوههاى این درخت را براى فرزندانم وقف کردم. در این صورت، متولّى وقف نمىتواند میوهها را با چیز دیگرى عوض کند؛ بلکه باید خود میوهها به ورثه داده شود تا از آن استفاده کنند.
ب) واقف، فقط استفاده منفعت مال موقوفه را در نظر نداشته، بلکه بدل آن را نیز در نظر گرفته است. مثلًا چنین بگوید: این باغ را براى فرزندانم وقف کردم تا منفعتش به مصرف آنها برسد. چه این کار با تبدیل میوههاى آن به چیز دیگرى انجام بشود مانند اینکه متولّى باغ، میوهها را با گندم یا آرد یا پول عوض کند و بدل را به آنان بدهد و یا اینکه میوههاى باغ را به آنها واگذارنماید.
- واقف در نظر داشته که خود موقوفٌعلیهم مستقیماً منفعت مال موقوفه را استیفا کنند. مثل وقف مسافرخانهها، چهار پایان، مدارس، کتابهاى علمى، ادعیه و غیره. در این قسم از وقف، علاوه بر این که موقوفٌ علیهم و متولّى وقف، مجاز نیستند منافع مال موقوفه را با چیز دیگرى عوض کنند، در صورت مرگ آنها نیز، به ارث نمىرسد. در این وقف مانند اقسام گذشته اگر غاصبى منفعت مال را غصب کند ضامن است. در مورد مساجد که وقفشان نوعى تحریر به شمار مىآید، ضمانت وجود ندارد».اگر قائل بشویم که وقف، یک نوع تملیک در ملک موقوفٌ علیهم است، مىتوانیم بگوییم از حدیث «الناس مسلّطون على اموالهم؛ مردم بر اموالشان سلطنت دارند» چنین استفاده مىشود که مردم به طریق اولى بر خودشان سلطنت دارند. در این صورت، تملیک به چیزى در ملک کسى بدون رضایت داشتن و قبول کردن، با سلطنت بر خود منافات دارد.[۴۹]
۳-وقف منفعت:عبارت از آن وقفى است که مقصود از آن درآمد مادى است براى هزینه چیزى دیگر مانند وقف دکان براى اداره مسجد و یا مدرسه و یا بیمارستان.[۵۰]
اگر خانه ای را بر اولادش یا بر اولاد محتاجش وقف نماید پس اگر مطلق باشد وقف منفعت، کما اینکه اگر برای آنها روستا یا مزرعه یا دکان و مانند اینها را وقف نماید، مالک منافع آنها می باشد. و آنها حق دارند بهای آنها را طلب و استفاده نمایند. پس آنچه را که از آنها به سبب اجاره و غیر آن، حاصل می شود بین خودشان به حسب آنچه که واقف آن را از حیث کمیّت و کیفیت مقرر نموده، تقسیم می شود. و اگر در قسمت عواید کیفیّت خاصی، تعیین نکرده باشد بین آنها به مساوات تقسیم می شود.[۵۱]
۴-وقف انتفاع:وقف انتفاع عبارت از آن وقفى است که مقصود از آن درآمد مادى نباشد مانند احداث مسجد و حسینیه در زمین ملکى خود و یا زمین موات.[۵۲]
اگر خانه را برای سکونت اولادش وقف نموده باشد، وقف انتفاع و استفاده بردن می باشد و استفاده از آن برای آنها متعیین می باشد و آنها حق ندارند آن را اجاره دهند و در این صورت اگر برای سکونت همه کافی باشد، حق دارند ساکن آن شوند؛ و بعضی از آنها حق ندارند که مستقلاً آن را ساکن شد؛ و مانع دیگری شود[۵۳].
۵-وقف مؤبد:در اینجا وقف از نظر مدت، تقسیم بندی می شود. اگر عین مال برای همیشه باقی بماند و منافع آن تسبیل گردد و مدتی معین نداشته باشد آنرا وقف مؤبد گویند. ضمناً در وقف مؤبد، عین برای همیشه از مالکیت واقف خارج می شود. مراد به مؤبّد چنانچه از صدوق در هدایه وابن براج و ابوالصلاح و ابن ادریس و غیرهم تصریحاً وتلویحاً ظاهر مىشود آن است که وقف، ارسال به طبقات لاحقه بشود الى أن یرث الله الأرض.[۵۴]
بر خی از فقها می نویسند: «وقف مؤبد، بر دو قسم است: .۱-وقفى که ملک موقوفٌ علیهم مىشود، در این صورت، موقوفٌ علیهم، مالک منفعت موقوفه مىشوند و مىتوانند از کسى که به ناحق از آن استفاده کرده است اجاره دریافت کنند.
- وقفى که ملک کسى نمىشود؛ بلکه مثل تحریر مال، در حد فکّ ملک است. مانند وقف مساجد، مدارس و چهارپایان.- البته بنابر قولى که موارد مذکور در ملک مسلمان وارد نمىشود چنان که گروهى از فقها نیز بر این اعتقادند- زیرا مطابق این فرض، موقوفٌ علیهم مالک انتفاع (بهرهمند شدن) هستند نه مالک منفعت.
از این رو چنانچه کسى به ناحق در این گونه اماکن ساکن شود، ظاهراً اجره المثلى بر عهدهاش نمىباشد».[۵۵]
۶-وقف منقطع:آن است که نه چنین باشد، خواه اکتفا به یک صنف ویک طبقه بشود، مثل این که بگوید: «وقف کردم بر اولاد خود یا بر أقرباى خود» یا بعضى از طبقات لاحقه را نیز درج کند مثل این که بگوید: «وقف کردم بر اولاد و اولاد اولاد» یا بگوید: «وقف نمودم بر اولاد و اقرباى ایشان واعقاب ایشان» چه اعقاب در معرض فنا و انقراض ه
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
ستند، و آن منافى تابید است. و این قسم را گاهى «محصور» هم مى نامند.[۵۶]
وقف منقطع الآخر است آنچه که بنابر دوام و همیشگى، وقف باشد لیکن بر کسى که وقف بر آن از اول صحیح است- نه آخر آن- کما اینکه اگر بر زید و اولاد او وقف نماید و بعد از انقراض آنها مثلا بر کنیسهها و معبدهاى یهود و نصارى باشد؛ پس نسبت به کسى که وقف بر او صحیح است- نه غیر آن- صحیح مىباشد.[۵۷]
وقف منقطع نیز حقیقتاً وقف است، زیرا انقطاع وقف مثلاً بر اثر انقراض نسل موقوف علیهم، مربوط به سیر حوادث و طبیعت امور است و ارتباطی به ارادۀ واقف ندارد. ضمناً این نوع وقف بر سه قسم است: ۱- وقف منقطع الاول ۲- وقف منقطع الوسط ۳- وقف منقطع الاخر.
۱-۱-۱-۷-۲٫ انواع وقف از نظر فقهای شافعی:
۱-وقف عام:وقف بر مصالح عمومی و جهات عامه، مانند مساجد و مدارس و علماء وفقرا و وقف در امور چیز .[۵۸]
۲-وقف خاص:وقف بر نزدیکان و فرزندان و نوه ها و نسل .[۵۹]
۳-وقف منفعت: آن وقفى است که مقصود از آن درآمد مادى است. برای هزینه چیزی دیگر .[۶۰]
۴-وقف انتفاع: حق بهرمندی از وقف به جهت. همانند وقف خاصه و عامه. که منافع عین موقوفه ملک موقوف علیه است. اگر موقوف علیه معین باشد. و بر اولازم است که این منافع را خودش استیفاء کند یا به واسطه عاریه یا اجاره دادن و همچنین فوائد وقف را هم مالک می شود مثل میوه درخت و شیر و فرزند چارپا. و اما اگر موقوف علیه غیر معین بود و فقط وقف بر جهت فقراء بود پس آنها منفعت موقوف را مالک نمی شود. بلکه فقط حق انتفاع از آن را مالک می شوند.[۶۱]
۵-وقف منقطع:شافعیه، اجمالاً وقف منقطع را باطل می دانند و معتقدند که جهت وقف باید غیر منقطع باشد یعنی یا از اول بر من لاینقرض، وقف شود مانند وقف بر فقراء و مجاهدین و طلاب علم وامثال اینها و یا اینکه نخست بر من ینقرض مانند یک فرد معین وقف شود، سپس بر فقراء. یا نخست بر یک فرد معین و اولاد او و سپس بر فقراء.[۶۲]الوقف منقطع الأول:همانند اینکه واقف بگوید: این خانه را بر کسی که متولد خواهد شد از من سپس فقراء باطل است این وقف در مورد اول به علت عدم امکان تملک مال وقف در حال حاضر همانطور بیان شد و دومی هم باطل است. برای اینکه بر اولی ترتب دارد .[۶۳]
الوقف منقطع الوسط : همانند اینکه واقف بگوید: وقف کردم این مورد را بر فرزندان خالد سپس بر مرد سپس بر فقراء این وقف صحیح است به دلیل اینکه در همان زمان مصرف شدن آن هست. و این مال بعد از فرزندان خالد برای فقراء صرف می شود نه برای نزدیکترین مردم به واقف به علت عدم اصلاع از طول انقطاع.[۶۴]
۶-وقف مؤبد:اگر کسی بگوید: خانه ام را به مدت دو سال به زید وقف کردم، صحیح نخواهد بود. وقف باید مسبّل و مؤبد باشد و قطع نشود. و لذا اگر وقف مدت داشته باشد، جایز نخواهد بود.[۶۵]
۱-۱-۱-۷-۳٫ انواع وقف از دیدگاه قانون مدنی:
در قانون مدنی ایران از چهار نوع وقف نام برده شده است: ۱- وقف عام، ۲- وقف خاص، ۳- وقف منفعت،۴-وقف انتفاع، از وقف منقطع، و وقف مؤبد نامی برده نشده است. ولی در قانون اوقاف این وقف را نام برده و نام دو وقف دیگر را گفته:۱-وقف متصرفی، ۲-وقف غیر متصرفی
۱-وقف عام:قانون اوقاف مصوّب ۱۳۵۴ به صراحت اعلام کرده است که: «موقوفه عام داراى شخصیت حقوقى است و متولى یا سازمان اوقاف حسب مورد نمایندۀ آن مىباشد». وقف هنگامی عام است که موقوف علیهم غیر محصور(غیر محدود و غیر مشخص) یا وقف در مصالح عامه باشد.[۶۶]
۲-وقف خاص:و در مورد موقوفه خاص هم مىتوان طبق اصول حقوقى همین نظر را پذیرفت هر چند که قانون در این باره ساکت است. وقف خاص آن است که موقوف علیهم در آن محصور باشند، مانند وقف بر اولاد.
وقف هنگامى محقق مىشود که مالک با شرایط مقرر در فقه امامیّه و قانون، مالى را از ملک خود خارج ساخته و منافع آن را به کار نیکى تخصیص دهد و آن را به عنوان موقوفه به موقوف علیهم (در وقف خاص) یا به متولّى و حاکم (در وقف عام) تسلیم نماید. مادۀ ۶۲ ق.م[۶۷]
۳-وقف منفعت: اگر منتفع مالک منفعت است پس باید بتواند آن را به عنوان عاریه یا اجاره به دیگری واگذار نماید، و حال آن که نمی تواند چنین کند، جوابش این است که: عدم جواز بخاطر محدودیت مالکیت او است، ممکن است انسان مالک چیزی باشد، ولی نتواند آن را بفروشد. مثل ام ولد، در اینجا بستگی به قرارداد طرفین دارد، ممکن است صاحب خانه به او اجازۀ انتفاع دیگران از این خانه را نداده باشد، غرض به همین شخص تعلق گرفته باشد، اما اگر اجازه داده باشد می تواند اجاره یا عاریه هم بدهد[۶۸]. مادۀ ۴۰ق.م
۴-وقف انتفاع:«حق انتفاع عبارت از حقى است که: به موجب آن شخص مىتواند از مالى که عین آن ملک دیگرى است یا مالک خاصى ندارد استفاده کند.» مادۀ۴۰ق.م[۶۹] زیرا مقصود از وقف انتفاع همیشگى موقوف علیهم از مال موقوفه است و بدین جهت هم آن را وقف گفتهاند.[۷۰]
همانگونه که از این تعریف پیداست، تعریف حقّ انتفاع به معناى خاص، تنها منحصر به سکنى، عمرى، رقبى و حبس نیست، بلکه شامل وقف و انتفاع از مباحات هم مىشود، لذا قانون مدنى در ذیل بحث حق انتفاع، وقف و مباحات را هم بررسىکرده و این موارد را هم از قبیل حق انتفاع دانسته است، با آن که در باب وقف و مباحات هر چند که در بخشى از آنها نیز تنها حق انتفاع است، مثل: مساجد، مدارس، یا شوارع و امثال اینها، ولى در وقف خاص، مثل وقف بر اولاد،
موقوف علیهم، تنها حق انتفاع ندارند، بلکه مالک عین موقوفه هستند، هر چند که ملک طلق نیست.[۷۱]
۵-وقف مؤبد:حبس مؤبّد حق انتفاعى است که در عقد آن، دوام قید شده باشد، و به همین جهت آن را «مؤبّد» گویند. حبس مؤبّد همانند وقف بوده و مادام که عین باقى است، منافع از آن منتفع خواهد بود، لذا نمىتوان در آن شرط عوض نمود و یا حق فسخ قرار داد. قانون مدنى از حبس مؤبد نامى نبرده است، ولى قانون اوقاف در «مادّۀ ۳» متذکّر گردیده است.[۷۲]
۶-وقفی متصرفی: موقوفاتی که اداره آنها بر عهده سازمان اوقاف و امور خیریه باشد، وقف متصرفی نامیده می شود.[۷۳] در جایی دیگر گفته شده موقوفاتی هستند که فاقد متولی و امین بوده و مستقیماً توسط ادارات و امور خیریه اداره می شوند.[۷۴]
۷-وقف غیر متصرفی:وقفی است که بوسیله متولیان قانونی آنها با نظارت اداره اوقاف و خیریه اداره می شود.[۷۵]
۱-۲- بخش دوم:زمینه های تاریخی: